زمان تقریبی مطالعه: 11 دقیقه

آق قویونلو

آق‌قویونلو \āq-qoyūnlū\، یا بایَنْدُریان، آلوس یا اتحادیۀ قبایل ترکمان که بیش از یک سده در آناتولی شرقی و غرب ایران فرمان راندند. 
این واژه مرکب از آق (سفید)، قویون (گوسپند)، لو (پسوند دارندگی و نسبت)، و به معنی دارندۀ گوسفند سفید یا منسوب بدان است و نام دیگر آنان، یعنی بایندر (دانشنامه، ذیل «بایُنْدُر»)، به گفتۀ صریح رشیدالدین فضل‌الله (ص 41) به معنی «زمین همیشه پرنعمت» است. 

فرمانروایان

1. قراعثمان (عثمان بیگ)

بهاءالدین (د 839 ق / 1435 م)، بنیادگذار سلسلۀ ترکمانان آق‌قویونلو. او زمانی در خدمت امیران محلی ارزنجان و سیواس و حتى پادشاهان مصر بود. هنگامی که تیمور به سرزمین عراق آمد، قراعثمان به او پیوست (غیاث، 372؛ سخاوی، 5 / 135؛ حولیات ... ، 145 بب‍‌ ) و به یاری وی بر قرامحمد قراقویونلو (در 791 ق / 1389 م) و دیگر رقیبانش پیروز شد. قراعثمانْ تیمور را در جنگ با حاکم سیواس و عثمانیها یاری فراوان کرد و با حمایت وی ریاست قبیلۀ آق‌قویونلو را رسماً برعهده گرفت و شهر آمِد را پایتخت خویش ساخت (وودز، 66 ff.). 
پس از مرگ تیمور (807 ق / 1405 م)، قراعثمان در 810 ق / 1408 م رها (اورفه) را به تصرف درآورد (منجم‌باشی، 3 / 155-156) و میان سالهای 831- 839 ق / 1428-1435 م، قاضی برهان‌الدین احمد، حاکم سیواس و توقات، و ملک عادل، فرمانروای حلب و دمشق، و ملک ظاهر عیسى، امیرِ ماردین، را شکست داد (هینتس، 166، به نقل از جنابی). 
قراعثمان سرانجام پس از شکست از اسکندر بن قرایوسف قراقویونلو در ارزروم، در 80‌سالگی درگذشت؛ اسکندر پس از تصرف ارزروم دستور داد جسد وی را از گور درآوردند، سر از تنش جدا ساختند، به مصر فرستادند و به فرمان سلطان ملک اشرف سر وی را بر دروازۀ زویله آویختند (غیاث، 375؛ غفاری، 251؛ روملو، چ نوایی، 226؛ ابن تغری بردی، النجوم، 6 / 740). 

2. علی بیگ (د 844 ق / 1440 م)

فرزند و جانشین قراعثمان. او جهانگیر، فرزند بزرگ خود را در شهر آمِد گذاشت و خود به الوس بازگشت و پسر دیگرش اوزون‌حسن را برای جلب دوستی ملک اشرف، سلطان مصر، به قاهره فرستاد (ابوبکر، 1 / 120؛ روملو، همان چ، 227). سلطان مصر اوزون‌حسن را زندانی کرد و لشکری به شهر آمِد که در دست جهانگیر بود، گسیل داشت. جهانگیر در این جنگ شکست خورد و اسیر شد (همانجا). علی بیگ پس از آن به جنگ قرااسکندر رفت، ولی در 840 ق / 1437 م نومیدانه به آمِد بازگشت (همان، 226). در همین سال، برادرش حمزه از ماردین به دیاربکر آمد و علی بیگ و برادر دیگرش محمود را بیرون راند (ابن تغری بردی، همان، 6 / 757). علی بیگ به سلطان مراد دوم پناه برد (هینتس، 168؛ وودز، 72 ff.) و سپس اوزون‌حسن و جهانگیر میرزا را که پیش از این چندی در مصر محبوس بودند، برای استمداد نزد سلطان مصر فرستاد (روملو، همان چ، 232؛ منجم‌باشی، 3 / 156). سلطان (ملک اشرف بَرْسْبای) سپاهی برای بازپس‌گیری حکومت علی بیگ به دیاربکر فرستاد (ابوبکر، 1 / 102)، ولی سپاهیان به‌سبب درگذشت سلطان به مصر بازگشتند و فرزندان علی بیگ در ارزنجان ماندگار شدند (روملو، همانجا). 

3. حمزه بیگ (د 848 ق / 1444 م)

پسر قراعثمان. وی پس از کشته‌شدن پدر، مدعی برادرش علی بیگ شد و او را به دیار عثمانی تاراند. وی حدود 8 سال بر دیاربکر فرمانروایی کرد (عاشق‌پاشازاده، 248؛ ابن تغری بردی، همان، 7 / 269؛ وودز، 78-82؛ عزاوی، 3 / 212-217). 

4. جهانگیر (ح 820-874 ق / 1417- 1469 م)

وی مدتی حاکم ارزنجان بود و پس از مرگ عمّش حمزه، به تخت نشست و شهر ماردین را به پایتختی برگزید، اما دیری نپایید که با اعمام خویش، یعنی قاسم بیگ و شیخ حسن، وارد جنگ شد (هینتس، 32؛ عزاوی، 3 / 318 بب‍‌ ). قاسم بیگ به سلطان مصر، و شیخ حسن به قراقویونلوها پیوست. در بهار 854 ق / 1450 م جهانشاه قراقویونلو جهانگیر را شکست داد و او به حلب گریخت (ابن تغری بردی، حوادث ... ، 79؛ هینتس، 169، به نقل از جنابی). پیروزی برادرش اوزون‌حسن بر جهانشاه عملاً فرمانروایی آق‌قویونلو را از دست جهانگیر خارج ساخت و امیران او به اوزون‌حسن روی آوردند (غیاث، 377؛ منجم‌باشی، 3 / 157- 159؛ سخاوی، 3 / 80؛ عزاوی، 3 / 221-222). 

5. اوزون‌حسن، ابوالنصر حسن بیک بن عثمان بیک (ح 828-882 ق / 1425-1477 م)

از حدود 858 ق / 1454 م رقابت و اختلاف میان وی و برادرش جهانگیر شدت یافت. اوزون‌حسن در غیاب برادرش نخست دیاربکر و سپس ماردین، پایتخت جهانگیر، را تصرف کرد (عاشق‌پاشازاده، 247-249؛ منجم‌باشی، 3 / 157؛ مینورسکی، 163)، سپس به ارزنجان حمله برد و بی‌کسب پیروزی به دیاربکر بازگشت. 
پس از 861 ق، ستارۀ بخت اوزون‌حسن اوج گرفت و نفوذش بر سرزمینهای مجاور گسترش یافت؛ دژ کِیفا را از دست کردهای ایوبی بیرون آورد (بدلیسی، 2 / 149-155)، سپس بر سَعْرَد و هیثم در بختان پیروز شد (EI1، ذیل «اوزون‌حسن») و در رجب 872 / فوریۀ 1468، بغداد را محاصره کرد. در آن زمان، پیرمحمد طواشی (تواجی، الیاوث) حاکم بغداد و دست‌نشاندۀ فرمانروای قراقویونلو بود (غفاری، 252؛ عزاوی، 3 / 231). در همین هنگام، زن جهانشاه از دژ النجِق نامه‌ای بدو نوشت و او را به تبریز خواند تا قلعه و خزاین آن را بدو سپارد. پس اوزون‌حسن از محاصرۀ بغداد دست کشید و به تبریز رفت، ولی پیش از رسیدن وی، فرزند جهانشاه، حسنعلی، قلعۀ النجق را گشوده بود. اوزون‌حسن قلعه را در رجب 873 / ژانویۀ 1469 تصرف کرد، پیروزمندانه وارد تبریز شد و سپس بر سراسر سرزمینهای دیاربکر تا حدود شام، عراق عرب، آذربایجان، عراق عجم و فارس تا مرزهای خراسان چیره شد (غیاث، 378-380؛ قس: غفاری، 250-251). 
اوزون‌حسن در سالهای آخر سلطنتش، با تمردهای پی‌درپی پسرش اوغور (اُغور، اوغر) لو محمد که حاکم شیراز بود، به مقابله برخاست (سفرنامه ... ، 74، 79). وی سرانجام در تبریز درگذشت (عزاوی، 3 / 251؛ تاریخ ... ، 16). 
حسن از بزرگ‌ترین فاتحان سدۀ 9 ق / 15 م بود. او پایتخت خود را از آمد به تبریز منتقل کرد و همۀ قبایل و عشایر آق‌قویونلو را که در آناتولی شرقی اقامت داشتند، به ایران فرا خواند و امپراتوری گسترده‌ای در آن دیار پایه گذارد (قزوینی، 358). وی به تقلید از عثمانیان تشکیلات اداری برپا ساخت. کتابهای گوناگون ازجمله قرآن کریم به فرمان او به ترکی ترجمه شد (IA؛ رومر، 168-174). مورخان او را به دادگستری و رعیت‌پروری ستوده‌اند (قزوینی، همانجا؛ غیاث، 391؛ منجم‌باشی، 3 / 165؛ تاریخ، 13-16). 

6. سلطان‌خلیل (د 883 ق / 1478 م)

پسر و جانشین اوزون‌حسن. وی در زمان پدر حکومت شیراز داشت. خلیل در آغاز کار مقصود بیگ، برادر ناتنی خود را به جرم همکاری با دیگر برادرش اوغورلو محمد کشت و پس از سرکوب شورش مراد بن جهانگیر، حاکم ساوه، و قتل وی، در جنگ با برادر خود یعقوب که از دیاربکر به تبریز لشکر کشیده بود، کشته شد (روملو، چ نوایی، 570؛ غفاری، 253-254). فرمانروایی او 6 ماه بیش نپایید (فضل‌الله، 78؛ روملو، همان چ، 571؛ تاریخ، 16). 

7. یعقوب بیگ (د 896 ق / 1491 م)

پسر اوزون‌حسن. وی در آغاز فرمانروایی خود، شورش الوند بیگ، فرزند خلیل، را در شیراز، و نیز شورش کوسه حاجی، از بزرگان بایندریه، را در اصفهان سرکوب کرد (غفاری، 254) و در 885 ق / 1480 م پشنگ دواتدار قایتبای سلطان مصر و اندکی بعد بالش بیک امیرالامرای شام را که قصد تصرف دیاربکر داشتند، شکست داد و هر دو را به قتل رساند (قزوینی، 364). وی در دوران 12سالۀ فرمانروایی خود پایه‌های حکومت آق‌قویونلو را تحکیم و وسعت بخشید (هینتس، 114) و آشوب شیخ حیدر، فرزند شیخ جنید، را که تهدیدی بزرگ برای حکومت وی بود، سرکوب کرد (همو، 115؛ عزاوی، 3 / 270، 271). مورخان یعقوب بیگ را به دانش‌پروری و شاعرنوازی ستوده‌اند (منجم‌باشی، 3 / 166). وی در قراباغ درگذشت (قزوینی، 365). 

8. بایسنقر (مق‍ 897 ق / 1492 م)

پسر و جانشین یعقوب. در اوایل حکومت وی مسیح میرزا که مورد حمایت طایفه‌های پرناک و بایندر بود، به جنگ با او برخاست، اما کاری از پیش نبرد و به همراه گروهی از هوادارانش به قتل رسید (تاریخ، 18؛ غفاری، 255). پس از چندی، میرزا ابراهیم، پسر داناخلیل، با حمایت قبیلۀ استاجلو به تبریز لشکر کشید و در نزدیکی مرند سپاهیان بایسنقر را درهم شکست و بایسنقر به شیروان گریخت (منجم‌باشی، همانجا)، اما سرانجام به دست علی پرناک گرفتار آمد و به تبریز آورده شد و در آنجا به قتل رسید (قزوینی، 369، 370؛ روملو، همان چ، 630-635). دوران حکومت بایسنقر 20 ماه بود. 

9. رستم بیگ (مق‍ 902 ق / 1497 م)

پسر مقصود بیگ و نوۀ اوزون‌حسن. وی در اواخر رجب 897 / مۀ 1492 در تبریز به تخت نشست (قزوینی، 368؛ غفاری، همانجا؛ عزاوی، 3 / 288). وی شورش بدیع‌الزمان میرزا (روملو، چ سدن، 15)، پسر سلطان حسین میرزا (بایقرا)، و کوسه حاجی بایندر را سرکوب کرد (غفاری، همانجا؛ عزاوی، 3 / 294). همچنین، آشوب کارکیا میرزا علی در گیلان را به یاری آیبه سلطان فرو نشاند و در آنجا قتل و غارت بسیار کرد (قزوینی، 369؛ مجدی، 970-971). سرانجام رستم بیگ پس از 5 سال‌ونیم حکومت در جنگ با احمد بیگ کشته شد (قزوینی، 368؛ روملو، همانجا). 

 10. احمد بیگ (مق‍ 903 ق / 1498 م)

فرزند اوغورلو محمد بن حسن بیگ معروف به گوده یا کوده‌احمد. کوده به معنی کوتاه‌قد، و دست و پا کوتاه است (غفاری، 256). وی در 902 ق برضد رستم بیگ خروج کرد و حسین بیگ علیخانی در سلطانیه خطبه و سکه به نام وی کرد (قزوینی، 371-372؛ غفاری، 255؛ جهانگشا ... ، 76؛ عزاوی، 3 / 298). احمد بیگ دوبار در آذربایجان با رستم بیگ به جنگ پرداخت. بار نخست آیبه سلطان از رستم بیگ روگردان شد و به سپاهیان احمد بیگ پیوست و با همکاری وی رستم بیگ را شکست داد و بار دوم رستم به قتل آمد (قزوینی، 371؛ غفاری، همانجا). به پاس این یاری، آیبه سلطان به فرمانروایی کرمان رسید؛ سپس بر احمد بیگ شورید و در جنگی که میان آنان درگرفت، احمد بیگ و بسیاری از نزدیکان او کشته شدند (قزوینی، 373؛ روملو، همان چ، 13-15). با مرگ او زوال آق‌قویونلو آغاز شد. 

11. الوند بیگ (د 910 ق / 1504 م)

پسر یوسف بیگ بن اوزون‌حسن. وی در 905 ق / 1500 م در تبریز بر تخت نشست، چند سالی بر پاره‌ای از سرزمینهای زیر فرمانروایی آق‌قویونلو حکومت کرد و سرانجام در 907 ق نزدیک نخجوان، از شاه اسماعیل شکست خورد (عزاوی، 3 / 303) و به دیار بکر گریخت و 3 سال بعد در آن دیار درگذشت. 

12. سلطان مراد (مق‍ 920 ق / 1514 م)

هنگامی که خطبه و سکه به نام او شد، وی نزد فرخ‌یسار در شروان بود. در آغاز 906 ق / 1501 م با الوند بیگ به جنگ پرداخت. پس از آن مقرر شد که عراق و فارس به سلطان مراد، و آذربایجان و دیاربکر به الوند بیگ داده شود (غفاری، 257؛ قزوینی، 376). سلطان مراد در 908 ق در نزدیکی همدان با شاه اسماعیل به جنگ پرداخت و شکست خورد و به شیراز گریخت و از آنجا به دزفول و بغداد به نزد باریک بیگ پرناک رفت و 5 سال‌ونیم در آنجا فرمان راند (غفاری، همانجا؛ قزوینی، 379؛ عزاوی، 3 / 308). در 914 ق / 1509 م همراه باریک بیگ به قرامان روم رفت و سرانجام در 920 ق / 1514 م به دست دورمش بیگ شاملو در دیاربکر کشته، و سر او به تبریز نزد شاه اسماعیل فرستاده شد و «دولت آق‌قویونلو برچیده شد» (قزوینی، غفاری، همانجاها). 

مآخذ

ابن تغری بردی، حوادث الدهور، به کوشش ویلیام پاپر، برکلی، 1930-1931 م؛ همو، النجوم، به کوشش همو، برکلی، 1920- 1929 م؛ ابوبکر طهرانی، دیار بکریّه، به کوشش نجاتی لوغال و فاروق سومر، آنکارا، 1962-1964 م؛ بدلیسی، شرف‌خان، شرف‎نامه، به کوشش ولیامینوف زرنوف، سنت پترزبورگ، 1860-1862 م؛ تاریخ قزلباشان، به کوشش هاشم محدث، تهران، 1361 ش؛ جهانگشای خاقان (تاریخ شاه اسماعیل)، به کوشش الله دتا مضطر، اسلام‌آباد، 1406 ق / 1986 م؛ حولیات دمشقیة، به کوشش حسن حبشی، قاهره، 1968 م؛ روملو، حسن، احسن التواریخ، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، 1349 ش؛ همو، همان، به کوشش چ. ن. سدن، کلکته، 1931 م؛ رشیدالدین فضل‌الله، جـامع التواریخ، بـه کوشش بهمن کریمی، تهران، 1338 ش؛ سخاوی، محمد، الضوء اللامع، قاهره، 1354 ق؛ سفرنامه‎های ونیزیان در ایران، ترجمۀ منوچهر امیری، تهران، 1349 ش؛ عاشق‌پاشازاده، درویش‌احمد، تواریخ آل عثمان، به کوشش عالی‎بک، استانبول، 1332 ق؛ عزاوی، عباس، تاریخ العراق، بغداد، 1939 م؛ غفاری قزوینی، احمد، تاریخ جهان‌آرا، تهران، 1343 ش؛ غیاث بغدادی، عبدالله، التاریخ الغیاثی، به کوشش طارق نافع حمدانی، بغداد، 1975 م؛ فضل‌الله بن روزبهان، عالم‌آرای امینی، نسخۀ خطی، فاتح، شم‍ 431‘4، نسخۀ عکسی دانشگاه تهران، فیلم 159؛ قزوینی، یحیى، لب التواریخ، تهران، 1363 ش؛ مجدی، محمد، زینت المجالس، تهران، 1342 ش؛ منجم‌باشی، احمد دده، صحائف الاخبار، ترجمۀ احمد ندیم، استانبول، 1285 ق / 1868 م؛ مینورسکی، و.، «ایران در سدۀ پانزدهم بین ترکیه و ونیز»، ترجمۀ محمدباقر امیرخانی، نشریۀ دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی تبریز، 1351 ش، س 24، شم‍ 102؛ هینتس، والتر، تشکیل دولت ملی در ایران، ترجمۀ کیکاووس جهانداری، تهران، 1346 ش؛ نیز:

آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.